ایران من...ا
**
ایران من! ای هرکه رسیده ست به جایی،
کنده ست تورا پوست به امید قبایی!
ایران من! ای قسمت مردان تو از تو،
تنهایی: "یمگان دره ای" تنگی " نایی
" ای در تو به " اما و اگر " کار سپرده،
وِِی در تو زبون، هرکه کند چون و چرایی
"پژواک" چو تیری شد و برگشت به سویش،
هرکس که برآورد به شوق تو"صدایی"
خفته ست به صد حیله اگر هست درین مُلک ،
اندیشه ی بکری، نظر کارگشایی!
گویا خبر خوش نتوان از تو شنیدن،
چون"قهقهه" از خانه ی درگیر عزایی
!! فردوسی اگر نعره برآرد عجبی نیست
: " رستم به چه سرگرمی و آرش به کجایی؟"
خود منفعت است اینکه گریبان ضرر را،
با پنجه ی تدبیر بگیرند به جایی
در مذهب ما بر "پسران" فرض نباشد،
هم رفت اگر از "پدران" کار خطایی!
آن پای دگر پیش نباید که نهادن،
در گل چو فرو رفت سرِ پنجه ی پایی
! آه ای پسرم! "حال وطن بهتر ازین باد!"
کس بهتر ازین باتو نگفته ست دعایی!
حسین جنتی